Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش قدس آنلاین چادرش را روی صورتش انداخته و آرام حرف می‌زند. صدایش واضح نیست اما مشخص است دل پر دردی دارد. بین مسجدالنبی و قبرستان بقیع قدم می زند. از جلوی در ورودی که رد می‌شود بغضش می ترکد. گوشه چادرش را کنار می زند و با حسرت نگاهش را به پشت نرده های سبز می دوزد.

دوباره شروع می کند به گلایه. اینها را به بغل دستی اش می گوید که حال و روز بدتری هم دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او هم گریه می کند و فقط سری به نشانه تایید حرف‌های همسفرش تکان می دهد. چند قدم که از در ورودی قبرستان دور می شوند، دلشان طاقت نمی آورد مسیر را ادامه دهند. سری می‌چرخانند و دوباره برمی گردند.

آفتاب از پشت کوه های غربی مدینه سرخی اش را روی قبرستان پهن کرده است. درست مثل سرخی قلب زائرانی که نفس هایشان برای دیدن بقیع به شماره افتاده است. سرخی دل آنها از آفتاب سرخ تر است. به چند قدمی ورودی که می رسند بغض راه گلویشان را می بندد. به قدم هایی خیره می شوند که با سرعت سربالایی را بالا می روند تا وارد قبرستان شوند.

جمعیت که وارد می شود و اولین نگاه را به قبر گمشده می کند، قند در دلشان آب می شود. برای دیدن همان لحظه بی تابی می کنند و بغض گلویشان را می فشرد. قلب شان انگار دارد از سینه بیرون می زند. می خواهند فریاد بزنند اما نمی شود که نمی شود. بغض شان در سکوت می‌شکند. اشک هایشان جاری می شود. چادر را جلوتر می کشند تا پهنای صورت شان را بگیرد و ماموران مجبورشان نکنند همین حس غریبانه را هم از دست بدهند.

درد و دل هایشان هنوز ادامه دارد و در میان اشک و بغض های فرو خورده همچنان زیر لب زمزمه می کنند. نزدیکتر که می شوی صدایشان بهتر به گوش می رسد:« آخه این چه کاریه اینا می کنند، نه میشه رفت تو نه میشه این وسط وایساد و دعا خوند، نه میشه گریه کرد...»

فقط اینها نیستند که ایستاده اند و در سکوت اشک می ریزند. سر که می چرخانی و مسیر نرده ها را دنبال می کنی می بینی تعدادشان زیاد است. همه هم یک مشخصه دارند. تکیه بر دیوار و چادر روی صورت و اشک هایی که سرازیر است...

نه نمی توانند بلند دعا بخوانند و نه می توانند عیان اشک بریزند. چند قدم آن طرف تر درست روبروی در ورودی اصلی بارگاه منور پیامبر چند خانم ایستاده اند و به نجوای دلنشین مداحی گوش می دهند که از وقت حضورش در قبرستان گذشته است تا اشک را مهمان چشمان بانوانی کند که سالهاست در حسرت ورود به بقیع هستند.

او که شعر می خواند اشک هایشان پهنای صورت را پر می کند و صدای هق هق شان بلند می شود. شعری که آتش بر دل شان می زند و قلب شان را پرواز می دهد به چند قدم آن طرف نرده ها:
«مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه می‌رود گه نینوا

این اسیر بند قاف و شین و عین
گاه می گوید حسن گاهی حسین

می‌پرد گاهی به گلزار بقیع
می نشیند پشت دیوار بقیع

می نهد سر بر سر زانوی دین
اشک ریزان در غم بانوی دین

عرضه می‌دارد که ای شهر رسول
در کجا مخفی بود قبر بتول

از تمام نخل‌ها پرسیده‌ام
آری اما پاسخی نشنیده‌ام

یا امیر المؤمنین روحی فداک
آسمان را دفن کردی زیر خاک؟

آه را در دل نهان کردی چرا
ماه را در گل نهان کردی چرا

یا علی جان تربت زهرا کجاست
یادگار غربت زهرا کجاست...»

منبع: خبرگزاری مهر

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: قبرستان بقیع عربستان سعودی مدینه منوره چند قدم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۷۹۱۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرنوشت هولناک مرد گمشده

به گزارش خبرگزاری مهر، سردار علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: اواخر اسفندماه سال گذشته، مرد جوانی به اداره چهارم پلیس آگاهی مراجعه کرد و هنگامی که مقابل کارآگاهان قرار گرفت، گفت، چند روزی می‌شود برادرم به‌نام محسن که به‌صورت مجردی در خانه‌اش زندگی می‌کند، ناپدید شده است و تلفن همراهش نیز خاموش است، ساعتی پیش نیز دوست برادرم تماس گرفت و مدعی شد که محسن یک نفر را به قتل رسانده است و برای اختفای جسد و معدوم کردن مقداری مشروبات الکلی، به کمک نیاز دارد!

رئیس پلیس آگاهی پایتخت افزود: تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی (ویژه فقدان) تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و در نخستین گام دوست فقدانی را به‌نام آرش هدف بازجویی قرار دادند؛ او در اظهارات ضدونقیضی گفت، هنگامی که محسن از طریق تماس تلفنی درخواست کمک کرد، به خانه‌اش رفتم اما فقط مشروبات الکلی را معدوم کردیم؛ جسد را ندیدم به هیچ عنوان نیز قبول نکردم که آن را مخفی کنم!

این مقام ارشد انتظامی عنوان کرد: در این شاخه از تحقیقات اقدامات اطلاعاتی کلید زده شد که مشخص شد چند روز قبل از اینکه فقدانی محسن اعلام شود از کارت بانکی‌اش در یک مغازه مصالح‌فروشی بشکه خریداری شده است که همین سرنخ کافی بود تا گره‌ای از این پرونده مرموز باز بشود.

وی متذکر شد: طولی نکشید که کارآگاهان سراغ مغازه مصالح‌فروشی رفتند و با بازبینی دوربین‌های مداربسته متوجه شدند زن جوانی این بشکه آبی‌رنگ را خریداری کرده است که در ادامه اقدامات اطلاعاتی حاکی از آن بود که زن جوان نامزد آرش است!

سردار گودرزی ادامه داد: همین کافی بود تا آرش و نامزدش با دستور قضائی دستگیر شوند؛ زن جوان در همان بازجویی‌های اولیه گفت، چند وقت قبل با آرش نامزد کردم؛ برای خرید لوازم به‌سمت جنوب تهران رفتیم اما او ناگهان ترمز کرد و به‌بهانه اینکه جای پارک نیست یک کارت بانکی به من داد و درخواست کرد به مغازه مصالح‌فروشی بروم و یک بشکه بخرم؛ پس از اینکه خرید را انجام دادم بشکه را داخل صندوق عقب گذاشتیم و به‌سمت خانه محسن رفتیم؛ در آنجا آرش تنهایی با بشکه به خانه مورد نظر رفت و بیست دقیقه بعد به پایین آمد!

این مقام ارشد انتظامی عنوان کرد: با قوت گرفتن فرضیه به قتل رسیدن محسن توسط زن و مرد جوان، تجزیه و تحلیل‌های اطلاعاتی به‌صورت ویژه‌ای توسط کارآگاهان کلید زده شد و بررسی‌ها نشان می‌داد که اوایل فروردین‌ماه امسال، جسد سوخته یک مرد در داخل یک بشکه آبی‌رنگ در گردنه برگ‌جهان منطقه لواسانات به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰، گزارش داده شده بود که با اعلام این خبر، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند و با تحقیقات میدانی پی بردند که مرد جوانی به قتل رسیده است و عاملان جنایت، جسد را به‌همراه محلول اسید داخل بشکه قرار داده و پس از انتقال به ارتفاعات گردنه برگ‌جهان پا به فرار گذاشته‌اند.

وی افزود: با توجه به شباهت سرنخ‌های موجود داخل پرونده فرد فقدانی و جسد کشف‌شده در لواسانات، خانواده محسن برای آزمایش‌های DNA راهی پزشکی قانونی شدند که از سوی پزشکی قانونی مشخص شد که جسد سوخته متعلق به محسن است؛ از سوی دیگر اقدامات فنی نشان می‌داد که آرش با پسر جوانی برای از بین بردن جسد به‌صورت پیامکی در ارتباط بوده است.

سردار گودرزی ادامه داد: در مرحله بعدی، کارآگاهان پسر جوان را بازداشت کردند که او در جریان بازجویی‌ها گفت، آرش مرتکب قتل شده است؛ او چندی قبل به من زنگ زد و درخواست کرد به‌ازای دریافت پول یک جسد را از بین ببریم؛ به‌خاطر همین به آدرسی که فرستاده بود رفتم، جسد و محلول اسید را با کمک یکدیگر داخل بشکه آبی‌رنگ قرار دادیم، پس از آن به‌تنهایی بشکه را به ارتفاعات گردنه برگ‌جهان بردم و بلافاصله فرار کردم.

رئیس پلیس آگاهی پایتخت ادامه داد: پس از تکمیل پازل‌های پرونده و اعترافات پسر جوان و نامزد آرش به جرم خود، آرش همچنان منکر هرگونه ارتکاب جنایت بوده و به قتل اعتراف نکرده است اما تحقیقات جنایی همچنان ادامه دارد.

وی خاطرنشان کرد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضائی، متهمان برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.

کد خبر 6100258

دیگر خبرها

  • سرنوشت هولناک مرد گمشده
  • بزرگترین حسرت سردار آزمون
  • تقوی: جایی برای حسرت نگذارید/ عبادی‌پور فرمانده تیم والیبال است
  • قبرستان دهخدا تبدیل به پارک می‌شود
  • قبرستان متروکه منطقه دهخدای زنجان تعیین تکلیف می‌شود
  • "قبرستان نو" قم به باغ‌موزه مشاهیر تبدیل می‌شود
  • قبرستان نو قم به باغ‌موزه مشاهیر تبدیل می‌شود
  • بهشت گمشده سیروان
  • بزرگترین حسرت در سیرجان سهم ستاره اسپانیایی (عکس)
  • (ویدئو) نجات توله سگ گیر کرده بین دو دیوار